خسته شدن چطوریه؟
سلام
گاهی وقتها با خودم فکر میکنم خسته شدن چطوریه؟؟ فکر کنم همه میدونیم.
من که بریدم. شدم یه آدم پوچ و بی هویت. کسی که کسی نیس درکش کنه. یه آدم تلخ ، تنها، که فقط زندگی میکنه که تموم بشه. گاهی وقتها که به فرار فکر میکنم، تو خیالم مقصدم رو مشهد میزارم. میرم مشهد اونجا، اونجا امنه، پناه میگرم، اونجا حرم امام رضا س قبول میکنن، ولی این فقط یه خیال خامه. من آدمه ساده ایم. ساده دلم الان از بی مهری ها، از بدبختی ها، از سختگیری ها گرفته، فردا دوباره یادم میره و رام روزگار میشم. همش به خودم میگم اگه من یه روز قرار شد خانواده یه نفر باشم. مثل خانواده خودم نباشم. کاشکی آدم ها حق انتخاب داشتن. حق انتخاب.... اون وقت همه خوشبخت بودن. ما حق انتخابمون رو از دست دادیم. حرفم تلخ نیس، چون تمامش نیس. همه چیز رو نمیشه نوشت. درد قلبم کشند اس، من شبیه آدم منتخب، بچگیام نیستم. من شبیه هیچ کس و هیچ چیز نیستم. کاش حداقل شبیه یه بادکنک بودم....
# وقتی دلت از بی رحمی روزگار گرفته، بنویس،، فقط بنویس، یه جا بزار همه ببین. که بفهمن تو هم بلدی شکایت کنی.
- ۹۵/۰۲/۲۷